صفات جمال و جلال
پژوهشگر: نرگس رحیمی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
تقسیمات صفات خدا
از زمانهای دیرین صفات خدا را به دو دسته زیر تقسیم کرده اند :
1- صفات ثبوتی یا صفات جمال
2- صفات سلبی یا صفات جلال
مقصود از صفات ثبوتی آن رشته از صفات است که جنبه ثبوتی و وجودی دارند و اتصاف شخص به یکی و یا همه انها موجب کمال می باشد و نبودن آنها برای شخص یک نوع نقص شمرده می شود ، منند علم و قدرت
این نوع از صفات با واقعیت ثبوتی خود مایه ی جمال و زیبایی شخص به شمار می روند و دارنده را با عالیترین صفات کمال می آرایند و هر نوع نقص و عیب را از ساحت وی طرد می کند .
صفات سلبی آن رشته از صفاتی است که ذات خداوند را از هر عیب و نقص پیراسته می سازند ، مثل اینکه می گوییم خداوند جسم نیست ، زیرا لازم جسم بودن این است که جایی را اشغال کند و در مکانی قرا گیرد ، در این صورت یک چنین موجودی در تحقق و ثبوت خود به آن مکان نیازمند خواهد بود .
نا گفته پیداست احتیاج و نیاز ما به نقصی است که باید ذات اقدس الهی را از آن تنزیه نمود و هر نوع نیاز را از او سلب کرد .هدف از هر یک از صفات سلبی نفی نقصهای خاصی است که وجود این صفات آنها را به دنبال دارند ، از این جهت ناچاریم هر یک از صفات سراپا نقص و ضعف را از وجود خداوند سلب نمائیم .
تعداد صفات سلبی و ثبوتی
در کتابهای عقاید و مذاهب برای خداوند صفات ثبوتی و سلبی متعددی شمرده شده است و گاهی تعداد ثبوتی به هشت و سلبی را به هفت رسانیده اند .
با اینکه یک چنین تصوری درباره صفات خداوند تا حدی مقرون به حقیقت است ولی درباره این نوع از صفات می توان نظر دیگری ابراز نمود و آن اینکه خداوند فقط یک صفت ثبوتی دارد و آن اینکه دارای هر نوع از کمال است و یک وصف سلبی ( و آن اینکه از هر عیب و نقصی پیراسته است ) بیش ندارد
1-جعفر سبحانی ؛ شناخت صفات خدا ، صص:13- 11
زیرا هر نوع کمالی که تصور شود برای ذات اوثابت است و ذات او از هر نقصی پیراسته است و اگر در مقام شمارش از تعدادی چند از صفات ثبوتی نام می بریم از این نظر است که هر کدام از آنها مایه کمال و موجب جمال است و خصوصیتی در هیچکدام از آنها وجود ندارد ؛ مثلا ما «علم » و «قدرت » و «حیات » را از صفات ثبوتی خداوند می شماریم، از این نظر است که هر کدام از این صفات مایه کمال بوده است و نقیض و خلاف آنها (جهل وعجز و مرگ ) نقص و عیب شمرده می شود . بنا براین ما نباید صفات ثبوتی خداوند را به هشت صفت محدود بسازیم بلکه باید هر نوع کمالی را که تصور شود بر ذات خداوند ثابت بدانیم و بگوئیم ذات وی از آن کمال دور نیست و اگر می بینیم که در کتابهای عقاید و مذاهب از چند صفت محدود نام می برند برای نشان دادن یک رشته اصول صفات کمال است که کمالات دیگر را از روی مقایسه با آنها بر ذات خدا ثابت بدانیم و الا صفات ثبوتی خداوند محدود به چند صفت نیست .
عین این بیان را می توان درباره صفات سلبی خداوند پیاده نمود و گفت خداوند یک صفت سلبی بیشتر ندارد و آن سلب هر نوع نقص و عیب از ساحت مقدس اوست و اگر در مقام تعداد از چند صفات سلبی نام می بریم و می گوئیم خدا جسم نیست ، مرکب نیست و ... برای این است که جسم و مرکب بودن یک نوع نقص و عجز به شمار می روند و از این جهت باید گفت ذات او از این دو صفت پیراسته است . ولی هرگز این دو صفت خصوصیتی ندارند ، بلکه هر نوع نقص و ضعفی که به اندیشه انسانی برسد باید ذات خداوند را از آن پیراسته دانست ، خواه جزو یکی از صفات سلبی و هفت گانه باشد یا نباشد و اگر دانشمندان در بیان تعداد صفات سلبی چند موردی را نام می برند ، هدف بیان یک رشته اصولی از صفات سلبی است .
خلاصه به طور فشرده می گوئیم : هر نوع کمالی که تصور شود از ذات خداوند دور نیست – هر نوع نقصی که به فکر انسانی برسد باید ذات خداوند را از آن پیراسته ساخت و چون کمالات و نقایص تعداد و شماره معینی ندارند باید گفت : ذات او دارای کمالات نا متناهی است و از تمام نقائص نامتناهی نیز منزه و پیراسته است .
دانشمندان صفات ثبوتی خدا را به صورت دیگری نیز تقسیم نموده اند :
1-صفات ذات : صفاتی که ذات خدا را تشکیل داده و پیوسته ذات اقدس وی با آنها همراه می باشد .
مانند علم و قدرت و ... ، این رشته ازاوصاف را از آن جهت صفات ذات می نامند که مربوط به مقام ذات خداوند بوده و ذات او همواره با آنها می باشد زیرا اوست که دانا و توانا است و اگر او را در نظر بگیریم و از همه موجودات و تمام افعال او چشم بپوشیم او ر دانا و توانا و زنده خواهیم یافت .
نشانه های صفات ذات
نشانه های صفات ذات به قرار زیر است :
الف : مربوط به مقام ذات و تشکیل دهنده ذات او می باشند .
ب : ذات خداوند همواره با آنها همراه بوده و سلب آنها از ذات وی ممتنع است .
ج: هر گاه از همه چیز چشم بپوشیم و تنها به ذات او توجه کنیم بازاو را با این صفات همراه خواهیم نمود . که ما را به توصیف با این دو وصف ، دعوت می نماید ، همان کار و فعل ( آفریدن و رشد دادن ) بود ، سپس اگر او مبدا این دو کار نبود و فعلی را انجام نمی داد و ما تنها به ذات او متوجه می شدیم ، هرگز به وجود چنین اوصافی پی نمی بردیم .
اصول صفات ثبوتی
از زمان دیرینه اصول صفات ثبوتی را چنین بیان کرده اند :
تا درو عالم وحی است و مرید و مدرک هم قدیم و ازلی ، هم متکلم صادق
ما با اینکه با محصور بودن صفات ثبوتی خداوند در هشت صفت کاملا مخالفت کرده و روشن ساختیم که صفات کمالی او بیش از حد شماره است .(1)
صفات جمالی و صفات جلالی
متن:
والصفات ان کانت متعلقة با للطف والرحمة فهی مسماة با لصفات الجمالیة.
ترجمه:
صفات حق را اگر به لطف و رحمت مربوط باشند صفات جمالی گویند.
متن:
و ان کانت متعلقة بالقهر و الهیبة، فهی مسماة بالصفات الجلالیة. ولکلّ منهما جمال و جلال، أی للصفات الجمالیة جلال و للجلالیة جمال.
1-جعفر سبحانی ؛ شناخت صفات خدا ، صص:18- 15
ترجمه:
و اگر متعلق به قهر و هیبت باشند، صفات جلالی گویند، و هر یک از این دو نیز دارای جلال و جمالند. صفات جمالیه دارای جلالند، و صفات جلالیه، دارای جمالند.
شرح:
اگر ذات حق به صفت جلال بر چیزی تجلی نماید، اثرش کبریا و قهر و هیبت است و اثر تجلّی حق با صفت جمالی انس و محبت و لطف و رحمت است و چون منشأ و مرجع همهی اسماء و صفات حق، ذات واحد اوست، و ذاتش با لذّات منشأ صفات جمالی و جلالی است، لذا هر جا که صفت جمال ظهور یابد، صفت جلال در باطن آن مستور است، و اگر به صفت جلال تجلی نماید، صفت جمال در باطن آن مستور است.
مؤلف در اثر دیگر خود می گوید: بدان که حضرت حق تعالی به حسب _کل یوم هو فی شأن_ دارای شئونات و تجلیّاتی است در مراتب الهیّه، و آن ذات عزیز به حسب شئون و مراتبش دارای صفاتی و اسمائی است و این صفات بر چند قسم اند:
1- صفات سلبی، مانند غنی و قدّوس و سبّوح.
2- صفات ایجابی و ثبوتی و این صفات ثبوتی خود بر چند قسم است:
الف: صفات حقیقی بدون اضافه مانند حیات و وجوب و قیّمتیت بیکی از دو معنی آن (یعنی قیّومیّت ذاتی).
ب: صفات اضافی محض مانند اولویّت و آخریّت.
ج: صفات حقیقی دارای اضافه مانند ربوبّت و علم و اراده.
هر یک از این صفات دارای نوعی وجود و هستی است، چه ایجابی باشد و چه سلبی، به دلیل اینکه وجود به نوعی، عارض عدم و معدوم هم می گردد. (چه صفات سلبی هم از تجلیّات ذات حق اند) واین صفات همه تجلیّات حق اند بر حسب مراتب گوناگونش، که مرتبهی الوهیّت جامع همهی این مراتب است. که از این مرتبه در لسان شرع به عنوان عماء یاد شده است. و این نخستین کثرت حاصل در عالم وجود است، و برزخی است میان حضرت احدیّت ذاتی و مظاهر خلقی ، و این کثرت به خاطر آن است که ذات حق به حسب مراتب الوهیّت و ربوبیّت ، با لذّات مقتضی صفات متعدد و متقابل است، همانند لطف و قهر و رحمت و غضب و رضا و سخط و غیره. که صفات جمالی و جلالی جامع همهی آنها است. زیرا هر چه به لطف تعلّق داشته باشد، صفت جمال است و آنچه به قهر مربوط باشد، صفت جلال است، و هر جمالی را هم جلالی است. مانند هیمان و حیرت و بی خودی حاصل از جمال الهی که عبارت است از انقهار عقل از جمال حق و تحیّرش در آن جمال. و هر جلالی هم دارای جمالی است که همان لطف مستور در قهر الهی است. (1)
وصف به صفات جمال و جلال
و وصف کرد خود را حق تعالی به این که جمیل است یعنی موصوف است به صفات جمالیه که تعلق به لطف و رحمت دارد و بیان کرد که او خداوند جلال است و آن صفاتی است که تعلق به قهر و غربت و ستر و عظمت دارد و ایجاد کرده ما را بر هیبت و انس که نتیجه جمال و جلال است و همچنین هر چه منسوب است به حق سبحانه و او مسمی است بدان ، ما را نیز از آن نصابی کامل و نصیبی شامل ارزانی داشته است و علم آثار آن صفات در عالم به نیت ما برافراشته ؛ لا جرم ؛ بیت :
یکی رخ ز لطفش بر افروخته یکی را زقهرش جگر سوخته
یکی مظهر لطف و غفاریش یکی مهبط امر قهاریش
پس تعبیر کرد از این دو صفت که جمال و جلال است به دو دست ، به طریق مجاز ؛ چه افعال الهیه بدین دو صفت تمام می گردد و شئون ربوبیت به دو صفت ظهور می یابد ، چنانکه اخذ و اعطای انسان و سایر افعالش به دو دست متاثر می گردد .و این بدین است که توجه نموده اند از حق بر خلق انسان کامل ، چنانکه می فرمایند : «و ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی »
یعنی ای ابلیس چه منع کرد تو را از سجده کردن بر آدم که او را به دو دست خویش آفریده ام . یعنی در صورت انسانیه مستتر گشته و او را به صفا ت جمالیه و جلالیه متصف گردانیده ام ،
یعنی توجه بدین از حق به خلق انسان از برای جامع بودن انسان است حقایق عالم را ، که آن همه مظاهر صفات جمالیه و جلالیه است که عبارتست از اعیان ثابته و هم از برای جامع بودن مجردات موجودات خارجیه را . (2)
1- یحیی یثربی ؛ عرفان نظری ،صص:9- 248
2- ابن عربی ؛ شرح فصوص الحکم ، ص: 92
تجلیات مقام ربوبی با اسماء جمال و اسماء جلال
مقام ربوبی به اقتضای ربوبیت و به منظور تربیت و تکمیل سالک الی الله،با اسماء و صفات جمال و با اسماء و صفات جلال برای وی تجلی میکند. از طرفی با اسماء جمال برای وی تجلی مینماید و از طرفی با اسماء جلال. به عبارت دیگر، مبدأ متعال در مقام ربوبیّت، هم با اسماء جمال به ترتیب سالک میپردازد، و هم با اسماء جلال او را تربیت میکند. از سویی با اسماء جمال برای او تجلّی نموده و به سوی او اقبال مینماید و از سویی با اسماء جلال. آنجا که با اسماء جمال به سوی او اقبال و بر او تجلّی میکند، سالک به مقتضای اسماء جمال از وضع به خصوصی برخوردار بوده و حالات خاصی داشته و به دنبال آن حالات به وظایف عبودی مخصوصی هدایت میگردد. وآنجا که با اسماء جلال به سوی او اقبال و بر او تجلّی مینماید، سالک به مقتضای اسماء جلال از وضع روحی دیگری برخوردار گشته و حالات دیگری داشته و به دنبال آن حالات نیز وظایف و حرکات عبودی دیگری دارد.1
قبل از آنکه به توضیح اجمالی تجلّیات مقام ربوبی با اسماء جمال و اسماء جلال برای سالک و بیان این تجلّیات بپردازیم، بهتر است متوجه این حقیقت باشیم که تجلّیات ربوبیّت با اسماء جمال و با اسماء جلال، چیزی نیست که مخصوص سالکین الی الله باشد. این تجلّیات در همهی وجود و در همهی نظام هستی، وجود دارد و آنان که از اهل نظر و از ارباب شهود هستند، هر کدام به تناسب دقت نظر و به تناسب منزلت خود به این تجلّیات و به آثار آنها علم دارند و شاهد میباشند. اهل نظر به نحو دیگری و در حدّی که عقل نظری کمک آنان هست، به این حقیقت توجه دارند و ارباب کشف و شهود نیز به نحو دیگری و در حدّی که منزلت آنان اقتضا می کند.
دستهی اول به کمک عقل و با عمق نظر به این حقیقت می رسند که مبدأ متعال در مقام ربوبیّت عوالم هستی، با اسماء جمال و جلال به ربوبیّت میپردازد و در همه جا آثار اسماء جمال و آثار اسماء جلال را به خوبی می یابند. با بررسی و با تعمّق به این واقعیّت نایل میگردند که ربوبیّت در همه جا و در همه چیز به نحو کاملا روشن و چشم گیری حضور دارد و این حضور نیز به صورت به خصوصی میباشد و آن اینکه، از سویی جذب میکند و از سویی رد می نماید و با این رد و جذب، به عبارتی، با این جذب و دفع ، هر موجود و هر
1- مقالات دکتر محمد شجاعی
مخلوقی را در مسیر خود آن موجود و آن مخلوق، تکمیل و تربیت نموده و پیش می برد.یعنی این حقیقت را می یابند مقام ربوبی با اسماء جمال به سوی موجود و به سوی مخلوق اقبال میکند و او را به طرف بالا می کشد و با اسماء جلال به سوی آن اقبال نموده و او را رد می نماید تا نقایص و معایب خود را کنار گذاشته و خود را پاک بگرداند و سپس به راه بیفتد.
در بیان روشن تر، عقل و نظر در مقام تحقیق و مطالعهی خلقت به این نکته میرسد که: موجود و مخلوق از طرفی جذب میشود و از طرفی دفع می گردد، از طرفی به او راه داده میشود و از طرفی راه بر او بسته می گردد، از سویی به جانب کمال کشیده میشود و از سوی دیگر به عقب رانده می گردد. وقتی جذب می شود و راه را به روی خود باز می بیند، بر اساس عشق به کمال میخواهد پیش برود و با حفظ نقایص و معایب وجودی هم پیش برود، ولکن این یک خیال خام است و باید نقایص و معایب وجودی خود را با حرکت به خصوصی از خود دور کند تا بتواند قدمی بردارد. لذا رد میگردد و دفع میشود تا به خود برسد و خود را از نقایص و معایب جدا کند. و این رد و این دفع در حالی است که جذب نیز هست، یعنی رد و دفع در عین جذب و کشش است، آن هم به این نحو که به ظاهر رد و دفع است ولی در باطن و در ورای این رد کردن، جذب نمودن است. با این رد و دفع و بر اثر آن به خود بر میگردد و نقایص و عیوب خود را که مانع حرکت و پیشرفت و موجب رد و دفع است، می بیند و به آنها متوجه می شود و به برطرف کردن آنها از خود و جدا ساختن خود از آنها می پردازد تا با کنار گذاشتن آنها به حرکت افتاده و به مقتضای جذب از آن سو و عشق از این سو در مسیر خود پیش برود. همین که آنها را کنار گذاشت، قدمی برداشته و بالا میرود. باز میخواهد بالاتر برود و به کمال بالاتری نایل آید و به عبارتی، باز مجذوب میگردد و به سوی مرتبهی بالاتر و برتر از آنچه رسیده، کشیده میشود و طبعا بر اساس عشق به کمال می خواهد پیش برود ولکن با رد و دفع جدیدی مواجح میگردد و به خود مراجعه نموده و نقایص و عیوب جدیدی در خود می یابد که قبلا به آنها توجه نداشت و مانع در راه خود نمی دید، زیرا قبلا مانع هم نبودند و از این به بعد که راه حرکت، راه دقیق تر و باریک تری شده، مانع هستند و باید به کنار گذاشته شود.طبعا به مقتضای همان عشق به کمال بالاتر و به حکم جذب از آن سو، آنها را نیز کنار می گذارد و پیش می رود. و همینطور، قدم به قدم با جذب از یک سو و دفع از سوی دیگر، به حرکت در مسیر خود ادامه داده و رو به کمال پیش می رود، تا جایی که به نقطهی آخر برسد.(1)
1- « زهرا نمازی ؛ جمال وجلال الهی»
هماهنگى مهر وقهر با جمال وجلال
چون خداوند بسیط الحقیقه است وهیچگونه کثرت وتعدد در او راه ندارد لذا اوصاف ذاتى وى عین ذات او بوده، چنانکه عین هماند. بنابراین اسماى حسناى او همگى آیت همان ذات ویکتا است. یعنى هر اسمى همه کمالهاى ذاتى و وصفى وفعلى را به همراه دارد وتفاوت نامهاى الهى گذشته از محیط ومحاط بودن وصرفنظر از تقسیمهاى دیگر فقط در ظهور وخفاى کمالهاست. یعنى هر اسمى واجد تمام کمالهاى الهى بوده ومظهر همه انهاست لیکن در ظهور وخفاى آن کمالها بین اسماء اختلاف است، بنابراین مظهر هر نامى کمالهاى اسامى دیگر را داراست گرچه فعلا کمالهاى مزبور در او ظهور ندارد.
جلال وجمال که از اسماء الهىاند، مظاهر گوناگون دارند ولى چون جلال حق در جمال وى نهفته است وجمال وى در جلال او مستور است، چیزى که مظهر جلال الهى است، به نوبه خود واجد جمال حق بوده وچیزى که مظهر جمال خداست، به نوبه خویش داراى جلال الهى خواهد بود. نمونه بارز استتار جمال در کسوت جلال را مىتوان از آیات قصاص ودفاع استنباط نمود، یعنى حکم قصاص، اعدام، اماته، خونریزى، قهر انتقام، غضب، سلطه، استیلا، چیرگى ومانند آن که از مظاهر جلال وجنود ویژه آن به شمار مىروند، احیا، صیانت دم، مهر، تشفى، خشنودى ونظایر آن را که از مظاهر جمال وسپاهیان خاص آن شمرده مىشوند به همراه دارد، چنانکه خداوند صاحب جلال وجمال چنین مىفرماید:
« ولکم فی القصاص حیاة یا اولى اللباب»
«واى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است.»
یعنى این اعدام ظاهرى احیاء را در درون خود داشته ومانع از بین بردن ظالمانه دیگران است واین مرگ فردى حیات جمعى جامعه را تامین مىنماید واین قهر زودگذر مهر مستمر را به دنبال دارد و... چنانکه درباره دفاع مقدس وپیکار در برابر تهاجم بیگانگان نیز مىفرماید:
« یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم»
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون خدا وپیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت کنید.»
این آیه در سیاق ایات قتال ودفاع نازل شده است وبراى دفع توهم کسانى که مرگ در راه خدا
1- یحیی یثربی ؛ عرفان نظری ،صص:9- 248
را نابودى دانسته وجهاد ودفاع را زوال مىپندارند سند گویایى است وعصاره مضمون آن این است که: جنگ در برابر زور وقیام در قبال قهر واقدام در صحنه نبرد با باطل، گرچه مظهر جلال الهى است لیکن صلح با حق وتسلیم در برابر قسط وعدل وتامین حیات خود ودیگران را که همگى از مظاهر جمال خدا به شمار مىآیند، به همراه دارد. البته تمام دستورهاى آسمانى حیات بخش بوده واین حیات بخشى اختصاصى به جهاد ودفاع ندارد لیکن آیه مزبور در جریان جنگ با باطل وایثار ونثار در راه حق نازل شده است که هنگام بسیج نیرو به صحنه پیکار مىفرماید: پذیرش دعوت منادیان دفاع، زندگى شما را تثبیت مىنماید. چنانکه بعد از قیام واقدام وجهاد واجتهاد وحضور در صحنه ستم ستیزى ونیل به مقام شامخ شهادت مىفرماید:
«ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
«هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.»
پس دفاع که مظهر جلال خداست، عامل تضمین کننده حیات فردى وجمعى وضامن زندگى سالم دنیا وآخرت خواهد بود واین همان استتار جمال در جامه جلال واشتمال کسوت جلال بر هسته مرکزى جمال است.(1)
1- « زهرا نمازی ؛ جمال وجلال الهی»
منابع
1- آشتیانی، دکتر سید جمال الدین ؛ شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
2- ابن عربی، محی الدین ؛ شرح فصوص الحکم ،تاج الدین خوارزمی ، انتشارات مولی ، ج1 ، چاپ سوم : 1357
3- باهنر ، محمد جواد ؛ خداشناسی ، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، بی تا
4- حائری نژاد، سید عبد الکریم ؛ هستی بخش ، مجموعه آثار 1 ، به کوشش : جواد عباسی ، انتشارات کنکاش دانش ، مشهد ، چاپ اول : 1384
5- راد منش ، عطا الله ؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، فلسفی و نجومی گلشن راز بر اساس مفاتیح الاعجاز ،چاپ اول : 1386
6- سبحانی ، جعفر ؛ شناخت صفات خدا ، چاپخانه علمیه قم : 1357
7- « شجاعی ؛محمد ، مقالات »
8- لاهیجی ،شمس الدین ؛ گلشن راز ، انتشارات زوار ، چاپ چهارم ، تابستان :81 13
9- « نمازی ،زهرا ؛ جمال و جلال الهی :1387 »
http://www.tahour.net
10- یثربی ، یحیی ؛ عرفان نظری ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، چاپ دوم ،پائیز :1374
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |